عروسک
نرگس کوچولو در مراسم جشن تولدش یک عروسک خوشگل از مادر بزرگش هدیه گرفته بود که خیلی شبیه به یک بچه بود؛ تپل مپل و فسقلی با لباسهای صورتی.
نرگس اسمش را گذاشته بود تپلو. دخترک این عروسک را بیشتر از بقیه اسباببازیهایش دوست داشت و مدام با آن بازی میکرد، برایش قصه میگفت و کلی با او حرف میزد و بعضی وقتها هم مثل نینی کوچولوها او را روی پاهایش میگذاشت و تکان میداد تا بخواباند و لالایی هم میخواند لالالالا قشنگم، عروسک زرنگم...
یک روز موقع بازی همین طورکه نرگس، تپلو را بالا و پایین میانداخت اتفاق بدی افتاد، پای تپلو کنده شد!
نرگس با ناراحتی عروسکش را بغل کرد و نگاهی به آن انداخت و گریهاش گرفت و همان طور که اشک میریخت بلندبلند میگفت: وای خدا حالا چیکار کنم؟ چرا این طوری شد؟
مامان که صدای نرگس را شنید نگران شد و زودی آمد پیش او و کنارش نشست و گفت: چی شده دخترم چرا گریه میکنی؟
نرگس عروسکش را نشان داد وگفت: مامان ببین چی شده، پای تپلو خراب شده پاشو نگاه کن، مامان نرگس را بغل گرفت و نازش کرد و گفت: اگه گریه نکنی بهت قول میدم که پای تپلو رو درست کنم، باشه.
نرگس اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه گریه نمیکنم، ولی شما چطوری میخوای درستش کنی؟
ـ خیلی راحت، پای اونو با چسب مایع میچسبونیم.
- میشه مامان؟
- بله چرا نمیشه؛ فقط یادت باشه که با گریه هیچ وقت کاری درست نمیشه، بهتره آدم وقتی مشکلی براش پیش میآد به فکر حل اون باشه یا از بزرگترش کمک بگیره، بعدشم باید بیشتر مواظب وسایلت باشی.
ـ باشه مامان جون، حالا تپلو رو درستش میکنی؟
ـ بله که درست میکنم، بیا با هم این کارو بکنیم.
نرگس خوشحال و خندان به اتفاق مامان رفتند تا پای تپلو را درست کنند، البته دخترک با خودش فکر کرد که اگر بیشتر مواظب بود این طوری نمیشد، برای همین تصمیم گرفت به حرفهای مامانش گوش بدهد و از اسباببازیهایش بهتر مراقبت کند.
منبع : تبیان